یک دوست جدید
کمق(کموک تورکلری)
کموک تورکلری
چهار شنبه 21 مهر 1395برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

جناب آقای حاج فرامرز احمدنیا یکی از افتخارات و افراد موفق روستای کمق :

سلام و عرض ادب 
جناب غلامی خسته نباشید دستتون درد نکنه .
استفاده بردیم از مطالب و عکسهای خوبی که در سایت گذاشتید بنده را واقعا برد به دوران کودکیم.
دست مریزاد که زحمت میکشید و ده خودمون رو که سرزمین پدری و مادری مون هست ، را معرفی می کنید.

سلام دوست عزیز :

با تشکر و خوش آمدگویی به شما برادر گرامی که سری به ما زدید. بدون شک مطالب زیبای شما راه گشای ما در ادامه راه خواهد شد

با کمک دوستان (آقای فیضی) سایت و تلگرام کمق را به صورت موازی راه اندازی کردیم تا دوستان به هرکدام که دسترسی دارند از آن استفاده نمایند. بی شک ارسال مطلب و عکس از طریق تلگرام بسیار راحتتر خواهد بود ولی به علت امنیت پایین آن سعی خواهیم کرد آنها را در سایت حفظ نماییم.

منظور ما از این کار پیدا کردن گمشده هامونه هر کسی گمشده ای داره ، یه خاطره ، یه ... من خودم برای خیلی از این عکسها اشک ریختم . 

در ضمن با دیدن عکس شما یه خاطره ای در ذهنم تداعی شد و آن این بود که بنده اولین دوچرخه سواری عمرم را در سال تقریبا 1360 با شما تجربه کردم یادمه چندتا دوچرخه 28 به صورت سهمیه به روستا داده بودنند که یکیش مال شما بود و شما بنده رو از قاراچی بولاغی بر ترک خود سوار و به روستا آوردید. من داشتم بال در میاوردم .یادش بخیر

25/07/95

ممنون از شما و دوستان

بله واقعا گمشده همه ما در این عکسها و خاطره هاست .
و یادآوری اینها واقعا شیرین جذاب ولو ناراحت کننده است.
من افسوس میخورم بزرگان ما از بین ما رفتند خدا رحمتشون کنه.
ماه محرم در روستای ما با پدر مرحوم شما ( عمو سیفعلی ) ماندگار و خاطره انگیزبود و صفای دیگری داشت .
من یادمه از بعداز ظهر یه قالیچه ای چیزی میبردیم میانداختیم در مسجد تا جا بگیریم.
یادش بخیر
و یاد و نام پدران و مادرانمون هم بخیر.
ارادتمند: حاج فرامرز احمدنیا

 

 



نظرات شما عزیزان:

حاج فرامرز احمدنیا
ساعت13:33---25 مهر 1395
ممنون از شما و دوستان

بله واقعا گمشده همه ما در این عکسها و خاطره هاست .
و یادآوری اینها واقعا شیرین جذاب ولو ناراحت کننده است.
من افسوس میخورم بزرگان ما از بین ما رفتند خدا رحمتشون کنه.
ماه محرم در روستای ما با پدر مرحوم شما ( عمو سیفعلی ) ماندگار و خاطره انگیز شده و صفای دیگری داشت .
من یادمه از بعداز ظهر یه قالیچه ای چیزی میبردیم میانداختیم در مسجد تا جا بگیریم.
یادش بخیر
و یاد و نام پدران و مادرانمون هم بخیر.
ارادتمند: حاج فرامرز احمدنیا
25/07/95


فرزاد
ساعت18:31---24 مهر 1395
جناب احمدنیا خیلی خوش اومدین .

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





حدیث موضوعی